نویسنده: محمدرضا اکبری



 

آیا می توان بر خلاف اعتقاد عالم ذر عمل نمود؟

بررسی بازگشت از انتخاب های عالم ذر

یکی از مباحث مهم عالم ذر، امکان یا عدم امکان بازگشت از انتخابی است که در آن عالم صورت گرفته است. برخی گفته اند هر انتخابی که انسان در عالم ذر داشته است در دنیا هم آن را ادامه خواهد داد و هر چه در این عالم انجام می دهد بر اساس سنگ بنایی می باشد که در عالم ذر نهاده است. سید نعمت الله جزایری گوید:
عالم المیثاق هو التکلیف الاول و هذا العالم انما جاء علی وفقه حذو النعل بالنعل و القذه بالقذه و من ثم قال بعض اکابر الصحابه: ان الناس یخافون الله من الیوم الاخر و انا اخاف من الیوم الاول یرید به عالم المیثاق.(1)
عالم میثاق همان عالم تکلیف اول است و این عالم دنیا به همان گونه و بدون کم و زیاد از پشت سرآن خواهد آمد و از این جاست که بعضی از بزرگان اصحاب پیامبر(صلی الله علیه و آله)گفته اند؛ مردم برای روز قیامت از خدا می ترسند و من به خاطر روز اول از خدا می ترسم و مرادش عالم میثاق است.

مولی صالح مازندرانی شارح کتاب کافی می نویسد:

«من امتثل بامره فی ذلک الوقت فهو مؤمن حین کونه فی اصلاب الاباء و ارحام الامهات و حین تولده و حین کونه فی هذه النشأه و حین موته و بعده ابداً»
هر کس در آن هنگام (عالم ذر)اطاعت کرد، در پشت پدران و رحم های مادران و زمان تولد و حضور در این عالم و هنگام مرگ و پس از آن برای همیشه مؤمن خواهد بود.
به جز راه وفا و عشق نسپرد
بر آن زاد و بر آن بود و بر آن مرد(2)
همچنین فاضل استرآبادی می نویسد:
«قد وقع التصریح فی کلامهم علیهم السلام بان فعل الارواح فی عالم الابدان موافق لفعلهم یوم المیثاق»
در سخنان ائمه علیهم السلام تصریح شده است که عمل ارواح در عالم بدن ها (دنیا)موافق عمل آنها در عالم میثاق است.
عده ای از ظاهر این بیانات و برخی روایات استفاده کرده اند که زندگی در دنیا همراه با جبر خواهد بود، اگر چه ممکن است آنها چنین معنایی را در گفته های خود اراده نکرده باشند.

علامه شعرانی گوید:

مع قطر النظر عن شبهه الجبر فلا اری فی المعنی المتفق علیه بین اخبار المیثاق و الذر شبهه یصعب حلها.(4)
«با قطع نظر از شبهه جبر، شبهه ای در معنای مورد اتفاق اخبار میثاق و عالم ذر نمی بینیم که حل آن دشوار باشد.»
شبهه جبر از اهمیت بالایی برخوردار است؛ زیرا جبر نه تنها امکان بازگشت از انتخاب در عالم ذر را منتفی می سازد که با بسیاری از معارف دیگر که انسان را در عملکرد خود آزاد می دانند تنافی دارد. از این رو باید بحث جامعی را در این باره مطرح کنیم و ابتدا باید آنچه که سبب برداشت جبری از عالم ذر گردیده است را مورد توجه قرار دهیم.

دلایل عدم امکان بازگشت

عدم امکان بازگشت از انتخاب در عالم ذر، به بخشی از روایات عالم میثاق بر می گردد که ظاهر آنها موهم جبر است و ما به نقل و بررسی مهم ترین آنها می پردازیم و با توجه به اینکه متن عربی روایات در فصل ششم همین کتاب خواهد آمد، به ترجمه آنها در این بحث اکتفا می کنیم:
1-امام باقر (علیه السلام)فرمودند:رسول خدا (صلی الله علیه و آله)فرمودند: پروردگار من امتم را که در خاک (عالم ذر)بودند به من نشان داد و نام آنها را به من یاد داد؛ همان گونه که همه اسم ها را به آدم آموخت.(5)
از این روایت امام باقر (علیه السلام)و هفت روایت دیگر(6)استفاده شده است که وقتی اسامی امت پیامبر(صلی الله علیه و آله)به او معرفی شده باشند برای حفظ صحت و راستی این آمار الهی، نباید کسی به آنها اضافه و یا از جمع آنان کاسته گردد. بنابراین کسی از آنها نمی تواند کافر شود و کافری هم نمی تواند با پیوستن به جمع آنها مسلمان گردد و این جبر است.
2-امام سجاد (علیه السلام)فرمودند: خداوند بر ولایت ما از آنها پیمان گرفت و نه زیاد خواهند شد و نه از آنان کاسته می گردد.(7)
3-امام باقر (علیه السلام)فرمودند:با مردم دشمنی نکنید، اگر آنها می توانستند که ما را دوست داشته باشند قطعاً دوست می داشتند. همانا خداوند در روزی که از پیامبران پیمان گرفت از شیعیان ما هم پیمان گرفت پس نه هرگز کسی به آنها اضافه می شود و نه کسی از آنها کاسته می گردد.(8)
از این دو روایت و امثال آنها نیز استفاده شده است که شیعیان تنها کسانی هستند که در عالم ذر بر ولایت ائمه (علیه السلام)پیمان سپردند و کس دیگری امکان شیعه شدن را ندارد همان گونه که آنها نمی توانند شیعه نباشند و این جبر است.
4-حسین بن نعیم گوید: از امام صادق (علیه السلام)درباره این سخن خدا که فرمودند:«فمنکم کافر و منکم مؤمن»(9) سوال کردم و ایشان فرمودند: روزی که خداوند از انسان ها پیمان گرفت در حالی که به اندازه ذره ای در پشت آدم قرار داشتند ایمان و کفر آنها به ولایت ما را شناخت.(10)
از ظاهر این روایت هم استفاده شده است که خداوند کسانی را که به ولایت اهل بیت (علیهم السلام)ایمان آورده و یا کفر ورزیدند شناخت و اگر این شناخت بخواهد پابرجا بماند باید تعداد شیعیان ثابت باشد و گرنه این شناخت دستخوش تحول خواهد شد و لازمه چنین ثبوتی، حاکمیت جبر بر زندگی بشر است.
5-امام باقر(علیه السلام)فرمودند:«خداوند مردم را در عالم میثاق آفرید و محمد (صلی الله علیه و آله)را به سوی آنها فرستاد. برخی از آنان به او ایمان آوردند و عده ای تکذیب کردند. آن گاه آنها را در دنیا آفرید، سپس کسانی که در عالم میثاق به او ایمان آورده بودند به او ایمان آوردند و کسانی که او را انکار کرده بودند انکار نمودند پس خداوند فرمود:«ایمان نمی آورند به چیزی که از قبل، آن را تکذیب کردند.»(11)
6-امام صادق (علیه السلام)درباره این سخن خدا که فرمودند:«آن گاه پس از نوح، رسولانی را به سوی قومشان فرستادیم و آنها با دلایل روشن نزد آنان آمدند اما آنها به چیزی که از پیش آن را تکذیب کرده بودند ایمان نیاوردند.» فرمود: خداوند رسولان خود را به سوی مردم فرستاد در حالی که در پشت مردان و رحم زنان بودند، پس هر کس که در آن هنگام آنها را پذیرفت، پس از آن هم پذیرفت و هر کس در آن هنگام انکار کرد پس از آن هم انکار نمود.(12)
از این دو روایت و مشابه آنها و آیه ای که مورد تمسک قرار گرفته چنین برداشت شده که هر کس در عالم میثاق ایمان آورده است در این عالم نیز مؤمن خواهد بود و کسانی که در آن نشأت ایمان نیاوردند در این عالم هم ایمان نخواهند آورد و این کفر و ایمان از پیش تعیین شده ای است که عین جبرمی باشد.
7-امام صادق (علیه السلام)درباره این سخن خدای عزوجل(13)«ایمان کسی که از قبل ایمان نیاورده است سودی ندارد» فرمودند:مراد عالم میثاق است و «یا خبری در زمان ایمان خود به دست نیاورده است» مراد از اقرار به پیامبران و جانشینان آنها و امیرالمومنین(علیهم السلام)به طور خاص است. ایمان چنین کسی «که یا در عالم ذر ایمان نیاورده و یا اگر ایمان آورده به انبیاء و جانشینان آنها و امیرمومنان ایمان نیاورده است » سودی ندارد زیرا این ایمان سلب می گردد.(14)
بنابراین هر کس که در عالم ذر ایمان نیاورده است در این دنیا مجبور به کفر خواهد بود؛ زیرا ایمانش سودی ندارد و از او سلب خواهد شد.
8-امام باقر(علیه السلام)فرمودند:اگر مردم بدانند آغاز آفرینش انسان چگونه بوده است، دو نفر با یکدیگر (درباره پذیرش دین)اختلاف نمی کردند. همانا خدای عزوجل پیش از آفرینش فرمود: آبی گوارا پدید آی تا بهشت و اهل طاعت خود را بیافرینم و آبی شور و تلخ پدید آی تا آتش جهنم و گنهکاران را از تو بیافرینم. آن گاه فرمود با یکدیگر مخلوط شوند و از همین روست که مؤمن، کافر را و کافر، مؤمن را از خود متولد می کند.
سپس گلی را از صفحه زمین برگرفت و آن را به شدت مالش داد، ناگاه همه مانند مورچه های ریز به حرکت در آمدند «و به دو بخش یمین و شمال تقسیم شدند » سپس به اصحاب یمین فرمود:به سلامت به سوی بهشت روید و به اصحاب شمال نیز فرمود به سوی دوزخ روید و باکی هم ندارم. آن گاه دستور داد آتشی برافروزند و به اصحاب شمال فرمود: وارد آن شوید آنها هم ترسیدند و وارد نشدند. پس از آن به اصحاب یمین فرمود: وارد آن شوید پس آنها وارد شدند و به آتش فرمود:سرد و سلامت باش و آتش هم سرد و سلامت گردید.
اصحاب شمال گفتند:ای پروردگار ما! از آفرینش ما درگذر و دوباره آغاز کن. خداوند فرمود:از سر گرفتم وارد آتش شوید. آنها هم به طرف آتش رفتند و دوباره ترسیدند در آن جا بود که اطاعت و معصیت ثابت گردید. پس نه این گروه «اصحاب یمین» می توانند از آن گروه باشند و نه آن گروه «اصحاب شمال» می توانند از این گروه باشند.(15)
9-امام سجاد (علیه السلام)فرمودند:خداوند جبرئیل را به سوی بهشت فرستاد و او گلی از گل های بهشت را برای او آورد و فرشته مرگ را به سوی زمین فرستاد و او هم گلی از گل های زمین را برای او آورد. آن گاه هر دو را با هم مخلوط کرد و به دو نصف تقسیم کرد و ما را از بهترین آن دو قسم قرار داد و شیعیان ما را هم از طینت ما قرار داد. پس آنچه شیعه ما به اعمال زشت رغبت دارد از اختلاطی است که با طینت زشت آنها پیدا کرده و بازگشت او به سوی بهشت است و آنچه از خوبی و نماز و روزه و اعمال نیک در دشمن ما وجود دارد از اختلاطی است که با طینت پاک ما پیدا کرده اند و بازگشت آنها به سوی آتش است.(16)
10-امام صادق(علیه السلام)فرمودند:خدای عزوجل مؤمن را از طینت بهشت آفرید و کافر را از طینت جهنم خلق کرد. وقتی خداوند خیر بنده ای را بخواهد روح و جسم او را پاک می کند آن گاه چیزی از خیر را نمی شنود مگر اینکه آن را می پذیرد و چیزی از زشتی را نمی شنود مگر اینکه آن را انکار می کند.(17)
از این سه روایت استفاده شده است که تقسیم انسان ها به اصحاب یمین و اصحاب شمال و سعادتمندی گروه اول و بدبختی گروه دوم و اینکه کسی از این دو گروه نمی تواند در گروه دیگری وارد شود و عده ای از انسان ها برای بهشت و عده ای برای جهنم آفریده شدند و اینکه طینت انسان ها بر دو گونه پاک و بهشتی و پست و جهنمی است و طینت اول سبب انجام نیکی ها و طینت دوم موجب انجام زشتی ها می باشد، عین جبر است.
مجموع این ده روایت و روایات مشابه آنها سبب شده است که عالم ذر عالمی تلقی شود که انسان را برداشتن عقاید و اعمال خاصی مجبور می کند و کفر و ایمان، سعادت و بدبختی مردم و ورود به بهشت و جهنم آنها به طینت و انتخاب آنها در عالم ذر بر می گردد که خود نقشی در این طینت نداشته اند. از این رو عده ای قائل به جبر شده اند که انسان مجبور است بر اساس آنچه در عالم ذر انتخاب کرده در دنیا زندگی کند و توان بازگشت از آنچه در آن عالم گزینش کرده است را ندارد و عده ای بر نظر آنها و روایاتی که در این زمینه وارد شده است اشکال کرده و آنها را متضاد با معارفی دانسته اند که انسان را آزاد و مختار می دانند و می تواند راه هدایت یا ضلالت را برگزیند و ما در اینجا به نمونه ای از این گونه برداشت ها و اشکال هایی که بر آن وارد کرده اند می پردازیم تا فضای بحث و نقد و ایرادها روشن گردد و بحث را غنی تر سازد.

نظریه مولی صالح مازندرانی

شارح اصول کافی «مولی صالح مازندرانی» پس از ذکر روایت هفتم در بحث گذشته که از امام صادق(علیه السلام)درباره سلب ایمان نقل گردید، درباره تفسیر آیه (لا ینفع نفسا ایمانها لم تکن آمنت من قبل)؛ ایمان کسی که از قبل ایمان نیاورده است برایش سودی ندارد)می نویسد:
«لم تکن آمنت من قبل»؛ یعنی در عالم میثاق ایمان نیاورده است و «او کسبت فی ایمانها خیراً»؛ یعنی ایمان به خدا و پیامبر و وصی او برای کسی که در عالم میثاق ایمان نیاورده است سودمند نیست یا ایمان کسی که به خدا ایمان آورده اما به پیامبر و جانشین او ایمان نیاورده است سودی ندارد زیرا ایمان از او سلب می گردد و بدون ایمان از دنیا می رود نه اینکه به فرض وجود ایمان سودی به آنها ندهد. و از این روایت فهمیده می شود که هر کس در عالم میثاق به امیرالمومنین(علیه السلام)ایمان نیاورده باشد اگر چه در دنیا به او ایمان آورد برای او سودی ندارد زیرا بدون ایمان خواهد مرد.(18)

اشکال های علامه شعرانی بر مولی صالح

علامه شعرانی- مصحح شرح مولی صالح بر اصول کافی- بر بیان او اشکال کرده و می نویسد:
اینکه اگر کسی در عالم ذر ایمان نیاورده باشد در دنیا هم نمی توان ایمان آورد و اگر ایمان آورد از او سلب خواهد شد، مخالف قرآن است هر چند ما آیه «الست بربکم»(19)را به آنچه در عالم ذر صورت گرفته است تفسیر کنیم؛ زیرا صریح آیه « الست بربکم قالوا بلی» این است که همه مردم ایمان آوردند و «بلی» گفتند وکافری آنجا نبود که بخواهد با ورود به دنیا ایمان آورد، در عین حال این سخن با عدل الهی که مذهب اهل بیت(علیهم السلام)است نیز منافات دارد و پیوسته علمای مذهب ما بر علمای مخالف خود طعنه می زدند که آنها قائل به جبرند و برای همین، کتاب های خود را از کلام و تفسیر پر از اشکال بر عقیده جبری آنان کرده اند. حال چگونه ممکن است ملتزم شویم کسی که در عالم ذر به امیرالمومنین(علیه السلام)ایمان نیاورده است به ناچار نمی تواند در دنیا به او ایمان آورد و آیا این ظلم و جبر نیست؟ همچنین عقلا اتفاق نظر دارند که محل تکلیف، دنیاست نه عالم ذر و انبیاء و ائمه(علیه السلام)مأمور هدایت ما در دنیا هستند؛ زیرا آیه «لیس للانسان الاماسعی»(20)«برای انسان چیزی جز آنچه تلاش می کند نمی باشد» در دنیاست.
وقتی کار در عالم ذر حتمی شده باشد دیگر فایده ای در بعثت انبیاء و ارسال فرستادگان در دنیا نیست.(21)
بیان علامه شعرانی در اشکال بر کلام مولی صالح، در چهار مورد ذیل خلاصه می شود:
1-اینکه اگر کسی در عالم ذر ایمان نیاورده باشد در دنیا هم نمی تواند ایمان آورد مخالف قرآن است؛ زیرا همه در عالم ذر «قالوا بلی» گفتند.
2-عدم امکان مؤمن شدن برای کسانی که در عالم ذر ایمان نیاورده اند و سلب آن در صورتی که ایمان آورند، با قرآن و عدل الهی مخالف بوده و عین جبر است.
3-عقلا اتفاق نظر دارند که ظرف تکلیف، عالم دنیاست و نه عالم ذر.
4-وقتی کار در عالم ذر حتمی شود بعثت انبیاء در دنیا بی فایده است.

بررسی اشکال های علامه شعرانی

اگر چه ما با نظریه جبری بودن زندگی انسان موافق نیستیم و نظر خود را در همین فصل مطرح خواهیم کرد اما اشکال های علامه شعرانی را هم خالی از اشکال نمی دانیم و از آنجایی که نقد آنها در غنی سازی موضوع بحث مؤثر است به بررسی آنها می پردازیم.

بررسی اشکال اول

اشکال اول این بود که اگر کسی در عالم ذر ایمان نیاورده باشد در دنیا هم نمی تواند ایمان آورد، مخالف قرآن است زیرا صریح آیه «الست بربکم قالوا بلی» این است که همه مردم ایمان آوردند و بلی گفتند و دیگر کافری نبود که بخواهد در دنیا ایمان آورد و نتواند.
اگر چه این اشکال وارد است اما دلیلی که بر آن اقامه شده مردود است زیرا در عالم ذر همه اقرار کردند اما تصدیق نکردند، «آری» گفتند اما مؤمن نشدند زیرا ایمان فراتر از یک اقرار است و این نظیر واقعه غدیر خم است که همه اقرار کردند اما به جز عده قلیلی تصدیق نکردند و ولایت امیرالمومنین (علیه السلام)را نپذیرفتند.
اگر چه همه انسان ها در عالم ذر به ربوبیت خدای سبحان اعتراف کردند اما این به معنای ایمان آوردن آنها و اینکه دیگر کسی کافر نخواهد بود نمی باشد؛ زیرا «آری گفتن» به پروردگاری خداوند بر دو گونه بود: عده ای از روی طاعت و خواست درونی و عده ای از روی اکراه اعتراف کردند بنابراین کسانی که از روی نفاق، تقیه و اکراه «آری» گفتند هم چنان کافر ماندند. روایات متعددی در این باره وارد شده است که برخی از آنها را نقل می کنیم:
ابن مسکان از امام صادق (علیه السلام)روایت کرده است:«و اذ اخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم واشهدهم علی انفسهم الست بربکم قالوا بلی شهدنا» قلت معاینه کان هذا؟ قال: نعم فثبتت المعرفه و نسوا الموقف و سیذکرونه، و لولا ذلک لم یدر احد من خالقه و رازقه.
فمنهم من اقر بلسانه فی الذر و لم یؤمن بقلبه. فقال الله:«فما کانوا لیومنوا بما کذبوا به من قبل»(22)و(23)
درباره این سخن خدا «به یاد آور زمانی را که پروردگار تو از پشت فرزندان آدم ذریه آنها را گرفت و آنان را بر خود گواه کرد: آیا من پروردگار شما نیستم. آنها گفتند:آری گواهی می دهیم...» پرسیدم آیا این مورد رؤیت بود؟(24)فرمودند: آری، شناخت خداوند در عالم میثاق ثابت شد اما مکان آن را فراموش کردند و به زودی آن را (در قیامت)به یاد خواهند آورد و اگر این معرفت ثابت نمی شد کسی نمی دانست آفریننده و روزی دهنده او کیست. پس عده ای از آنها در عالم ذر با زبان اقرار کردند اما قلباً ایمان نیاوردند. خداوند درباره آنها فرمود:«آنها به آنچه از قبل تکذیب کردند ایمان نمی آورند.»
و در حدیث دیگری فرمود:
... ثم ان الله تبارک و تعالی نادی فی الاصحاب الیمین و اصحاب الشمال:الست بربکم؟ فقال اصحاب الیمین:بلی یا ربنا نحن بریتک و خلقک مقرین طائعین و قال:اصحاب الشمال: بلی یا ربنا نحن بریتک و خلقک کارهین و ذلک قول الله «و له اسلم من فی السموات و الارض طوعاً و کرهاً و الیه یرجعون»(25)و(26)
... آن گاه خدای متعال به اصحاب یمین و اصحاب شمال ندا داد:«آیا من پروردگار شما نیستم» اصحاب یمین گفتند: بله ای پروردگار ما! ما آفریده تو هستیم و اقرار می کنیم و مطیع تو هستیم و اصحاب شمال گفتند:بله پروردگار ما! ما آفریده و مخلوق ناخشنود و مجبور تو هستیم و این همان قول خداوند است که فرمود:«همه کسانی که در آسمان ها و زمین هستند با اختیار یا از روی اجبار تسلیم او می باشند و به سوی او بازگردانده می شوند.»
روایات دیگری از جمله در بحارالانوار وارد شده است که از وجود کفر و ایمان در عالم ذر حکایت می کنند.(27)
اگر چه همه از روی صداقت «بلی» نگفتند اما «بلی» گفتن حقیقی آنها هم برای مؤمن بودنشان کافی نبود، زیرا ایمان در عالم ذر تنها به اعتراف به ربوبیت خلاصه نمی شد بلکه پذیرش انبیاء به ویژه حضرت محمد بن عبدالله(صلی الله علیه و آله)و ائمه (علیه السلام)به ویژه امیرالمومنین(علیه السلام)و ورود در آتش به عنوان یک آزمایش الهی مطرح بود که اکثر مردم از پذیرش آنها سر باز زدند و ما به مواردی از روایات آن اشاره می کنیم.
امام صادق (علیه السلام)فرمودند: وقتی خدای متعال مردم را در عالم ذر آفرید همه آنها را در صف هایی در محضر خود قرار داد و محمد(صلی الله علیه و آله)را به نبوت برانگیخت، پس عده ای به او ایمان آوردند و عده ای او را نپذیرفتند.
و امام باقر (علیه السلام)در حدیثی می فرمایند:...آن گاه آنها را به اقرار بر نبوت پیامبران دعوت کرد و عده ای انکار و عده ای اقرار کردند. سپس آنها را به ولایت ما فرا خواند و به خدا قسم هر کس دوست داشت اقرار کرد و هر کس دشمنی داشت انکار نمود و این همان قول خدای عزوجل است که فرمود:«فما کانوا لیومنوا بما کذبوا به من قبل»؛ آنها به آنچه از قبل تکذیب کردند ایمان نمی آورند.(29)
و در حدیث دیگری پس از بیان پیمان بر ربوبیت و نبوت و امامت در عالم ذر فرمود:... آن گاه خداوند به آتش امر فرمود و شعله ور گردید و سپس به اصحاب شمال دستور داد به آن وارد شوید، آنها ترسیدند و وارد نشدند و به اصحاب یمین فرمود: وارد آن شوید آنها هم وارد شدند و آتش بر آنان سرد و سلامت گردید.(30)
نتیجه اینکه عالم ذر صحنه کفر و ایمان بود و این گونه نبود که همه مؤمن بوده باشند اگر چه به ربوبیت پروردگار اعتراف کردند.

بررسی اشکال دوم

اشکال دوم علامه شعرانی این بود که سخن مولی صالح که نوشته بود: اگر کسی در عالم ذر ایمان نیاورده باشد در این مقطع دنیا هم نمی تواند ایمان آورد و اگر ایمان آورد به هنگام مرگ از او سلب خواهد شد، با قرآن مخالفت دارد و عین ظلم و جبر است.
البته سلب ایمان تنها سخن مولای صالح نیست، از جمله کسانی که چنین نظری اظهار کرده است شرف الدین حسینی است که در توضیح حدیث هفتم آورده است:
... فالذی یکون منهم قد آمن من یوم المیثاق ینفعه ایمانه الان و من لم یکن آمن لم ینفعه الایمان، لانه قد سلبه.(31)
...پس کسی که در روز میثاق ایمان آورده است، ایمانش در این عالم هم برای او سودمند است و کسی که ایمان نیاورده است ایمانش برای او سودی نخواهد داشت زیرا از او سلب می گردد.
در اینجا چند سوال می تواند مورد بررسی قرار گیرد که در ارتباط با بحث و اشکال هایی که شده است تأثیر روشنگرانه ای دارد:
1-آیا ممکن است کسی نتواند ایمان آورد و یا ایمان او سودمند نباشد؟
2-آیا کفار عالم ذر، از مصادیقی هستند که ایمان آنها در این عالم سودمند نیست؟
3-آیا ممکن است کسی ایمان آورد و ایمانش از او سلب گردد؟
4-آیا کفار عالم ذر، از مصادیقی هستند که نمی توانند ایمان آورند و اگر ایمان آورند ایمان از آنها سلب خواهد شد؟
اما در پاسخ سوال اول باید گفت: ما هیچ دلیل عقلی یا نقلی بر عدم امکان آوردن ایمان نداریم اما در آیات و روایات متعددی به صراحت بیان شده است که ایمان آوردن عده ای از مردم به خاطر عدم شرایط لازم سودمند نخواهد بود و ما به مواردی از آنها اشاره می کنیم:
خدای متعال در قرآن می فرماید:
«...یوم یاتی بعض آیات ربک لا ینفع نفسا ایمانها لم تکن آمنت من قبل او کسبت فی ایمانها خیرا»(32)
روزی که بعضی از نشانه های پروردگارت آشکار گردد، ایمان آوردن کسی که از قبل ایمان نیاورده یا در ایمانش کار خوبی انجام نداده است برای او سودی نخواهد داشت.
و در آیه دیگر فرمود:
«فلم یک ینفعهم ایمانهم لما راوا باسنا...»(33)
هنگامی که عذاب ما را مشاهده کردند ایمانشان برای آنان سودی نداشت.
و در آیه دیگر فرمود:
«قل یوم الفتح لا ینفع الذین کفروا ایمانهم...»؛(34)
بگو در روز پیروزی ایمان آوردن کافران سودی برای آنها ندارد.
مفسران درباره روز پیروزی نظرات مختلفی داده اند: برخی با تکیه بر روایات گفته اند روزی است که دنیا بر قائم (علیه السلام)فتح می گردد، برخی گفته اند روز فتح روز رجعت است و برخی دیگر روز پیروزی را روز قیامت به شمار آورده اند و احتمالات دیگری هم هم داده اند.
اما پاسخ سوال سوم این است که سلب ایمان ممکن است و می شود کسی به خاطر عملی که انجام داده است ایمان از او سلب گردد و هیچ گاه ظلم و جبری هم پیش نخواهد آمد.
کفر و ایمان در عالم ذر، یک انتخاب بود که از روی اختیار انجام گرفت و انتخاب کفر می تواند آثاری داشته باشد که از جمله آنها، بسته شدن راه ایمان و یا سلب آن در دنیا باشد. بنابراین بسته شدن راه ایمان و یا سلب آن پس از تحقق آن از روی جبر نیست بلکه نتیجه گزینش او در عالم ذر است. جبری دانستن سلب ایمان و در نتیجه ظالمانه تلقی کردن آن نظیر این است که کسی خود را از بام بلندی بر زمین اندازد آن گاه در بین راه نخواهد بر زمین سقوط کند و چون نتواند، بگوید من اختیار و آزادی ندارم و به من ظلم شده است. اما به او پاسخ داده می شود که این سقوط، نتیجه آزادی تو بود. کفر انسان در دنیا هم می تواند نتیجه آزادی او در عالم ذر بوده باشد و در نتیجه اشکال جبر بر سلب ایمان وارد نیست.
پاسخ سوال چهارم این است که اگر چه انتخاب کفر در عالم ذر، می تواند آثاری از جمله سلب ایمان را داشته باشد اما چنین اثری از جمله سلب ایمان را نداشته باشد اما چنین اثری در آیات و روایات معتبر برای آن ثابت نشده است.
البته در مطالب مولی صالح چنین نکته ای وجود ندارد که اگر کسی در عالم ذر ایمان نیاورده است دیگر نمی تواند ایمان آورد؛ بلکه سخن او درباره سودمند نبودن ایمان بود وعدم سودمندی را هم به خاطر سلب ایمان می دانست، نه اینکه ایمان باشد و سودی نداشته باشد.
بله ممکن است در جای دیگری از سخنان او، به عدم امکان ایمان آوردن اشاره شده باشد اما در این موضع از سخنان او که مورد اشکال علامه شعرانی قرار گرفته است چنین عدم امکانی دیده نمی شود.
اما برای پاسخ کامل به این پرسش باید به سراغ منابع روایی برویم؛ اگر دلیل قابل قبولی وجود داشت به این عدم سودمندی و سلب ایمان قائل می شویم و گر نه معتقد خواهیم شد که انسان می تواند از انتخاب کفر خود در عالم ذر باز گردد و ایمان آورد و ایمان او هم سودمند و پایدار باشد.
دو روایت در این باره وارد شده است که یکی از آنها هفتمین روایت بحث «دلایل عدم امکان بازگشت» می باشد که از تکرار نقل آن خودداری می کنیم و این روایت به خاطر مجهول بودن دو نفر از راویان آن یعنی منیع بن حجاج و عبدالله بن محمد ضعیف است.
اما روایت دیگر که از امام کاظم (علیه السلام)نقل شده است این است که آن حضرت فرمودند:
ان الله تبارک و تعالی اخذ میثاق النبیین علی النبوه فلم یتحولوا عنها ابداً و اخذ میثاق الوصیین علی الوصیه فلم یتحولوا عنها ابداً و أعار قوما الایمان زماناً ثم سلبهم ایاه.(35)
خدای تعالی از پیامبران بر نبوت پیمان گرفت و هیچ گاه از آن بازنگشتند و از جانشینان پیامبران بر جانشینی پیمان گرفت و هیچ گاه از آن بازنگشتند و زمانی ایمان را به گروهی عاریه داد و سپس از آنها بازگرفت.
اگر چه این روایت صراحتی درباره کفار عالم ذر ندارد و به تعبیر دیگر ارتباط آن با موضوع بحث مخدوش است اشکال دیگری هم دارد و آن ضعیف بودن روایت است که از مجهول بودن محمد بن الحسین در سند روایت سرچشمه می گیرد.
با توجه به ضعف این دو روایت ما دلیل معتبری برای اثبات سلب ایمان به هنگام مرگ برای کسانی که در عالم ذر ایمان نیاوردند نداریم و سخن مولی صالح را در این باره نمی پذیریم هر چند که سلب ایمان از امکان تحقق برخوردار است و مخالف قرآن نمی باشد.

بررسی اشکال سوم

اشکال سوم علامه شعرانی این بود که «عقلا اتفاق نظر دارند که ظرف تکلیف، عالم دنیاست و نه عالم ذر»؛ اما ما چنین اجماعی نداریم. بله همه عقلا اتفاق نظر دارند که دنیا محل تکلیف است اما این به معنای آن نیست که جای دیگر نظیر عالم ذر یا عالم ارواح دار تکلیف نیست؛ به تعبیر دیگر ما اجماعی نداریم که فقط دنیا دار تکلیف است چه اینکه عالم میثاق را، عالم تکلیف اول نامیده اند. مگر امر به ورود در آتش که نتیجه انجام یا ترک آن، طاعت و معصیت در عالم ذر بود چیزی غیر از تکلیف بود؟ اگر تکلیفی نبود طاعت و گناهی در کار نبود. اطاعت و معصیت نتیجه انجام یا ترک تکلیف است که ما به یک روایت در این باره اشاره می کنیم.
امام باقر(علیه السلام )فرمودند:...ثم امر ناراً فاسعرت فقال لاصحاب الشمال:ادخلوها، فهاربوها و قال لاصحاب الیمین ادخلوها، فدخلوها، فقال:« کونی بردا و سلاما» فقال اصحاب الشمال: یا رب اقلنا! فقال: قد اقلتکم فادخلوها، فذهبوا فهاربوها، ثم ثبتت الطاعه و المعصیه.(36)
...آن گاه خداوند به آتش امر کرد و برافروخته گردید پس به اصحاب شمال فرمود: وارد آن شوید! آنها ترسیدند و از آن فرار کردند و خداوند به اصحاب یمین فرمود: وارد آن شوید و آنها وارد شدند. سپس خداوند فرمود: سرد و سلامت باش! و آتش هم سرد و سلامت شد. آن گاه اصحاب شمال گفتند: ای پروردگار ما! از ما درگذر و خدا فرمود: در گذشتم پس وارد آتش شوید. آنها هم به سوی آتش رفتند ترسیدند و وارد نشدند. پس در آنجا بود که اطاعت و معصیت تحقق یافت.
نتیجه اینکه اشکال سوم علامه شعرانی بر مولی صالح وارد نیست.

بررسی اشکال چهارم

اشکال چهارم علامه شعرانی این بود که «وقتی کار در عالم ذر حتمی شود فایده ای برای بعثت انبیا در دنیا نخواهد بود.
این اشکال نیز بر مولی صالح وارد نیست؛ زیرا بر فرض که انسان در دنیا مجبور باشد بر انتخاب خود در عالم ذر باقی بماند یا کفار عالم ذر در دنیا سلب ایمان گردند باز هم بعثت انبیاء بی فایده نخواهد بود؛ زیرا اصل سعادت و شقاوت تعیین شده است اما میزان و مراتب آن در پیروی یا مخالفت با انبیاء، در دنیا معلوم خواهد شد. پذیرش ایمان در عالم ذر سعادت آور است اما رشد ایمان، در دنیا به وقوع خواهد پیوست. همچنین آنچه در عالم ذر بود، ورود در آتش و یک پیمان بود که امضای نهایی آن به این عالم موکول شده است و با علم و عمل انسان مهر و امضاء می شود. ضمن اینکه بعثت انبیاء در هدایت مردم خلاصه نمی شود بلکه بعثت پیامبران، برای عده ای مایه هدایت و برای عده ای دیگر اتمام حجت خواهد بود، بنابراین اشکال چهارم هم بر مولی صالح وارد نخواهد بود.

پی نوشت ها :

1-نورالبراهین، ج2، ص214.
2-شرح اصول کافی، ج8، ص17.
3-شرح اصول کافی، ج7،ص8.
4-شرح اصول کافی، ج8، ص34. پاورقی
5-بصائر الدرجات، ص106؛ بحارالانوار، ج17،ص154.
6-روایات 94 تا 101 فصل هفتم همین کتاب.
7-بصائر الدرجات، ص191؛ بحارالانوار، ج26، ص122.
8-محاسن، ج1،ص203؛ بحارالانوار، ج2،ص134.
9-عده ای از شما کافر و عده ای مؤمنید؛ سروره تغابن، آیه2.
10-تفسیر قمی، ج2، ص371؛ بحارالانوار، ج5، ص234.
11-تفسیر عیاشی، ج2،ص126؛ بحارالانوار، ج5،ص259؛ سوره اعراف، آیه101.
12-تفسیر عیاشی، ج2،ص128.
13-لا ینفع نفسا ایمانها لم تکن آمنت من قبل او کسبت فی ایمانها خیرا. سوره انعام، آیه 158.
14-کافی، ج1،ص330؛ کتاب الحجه، باب فیه نکت و نتف من التنزیل فی الولایه.
15-اصول کافی،ج2، باب طینت مؤمن و کافر، باب دیگر، حدیث اول.
16-بصائر الدرجات، ص37؛ بحارالانوار، ج5،ص248.
17-کافی، ج2، ص3؛ بحارالانوار، ج64،ص82.
18-شرح مولی صالح بر اصول کافی، ج7،ص96.
19-و اذ اخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم علی انفسهم الست بربکم قالوا بلی.(به یاد آور زمانی را که پروردگار تو از پشت فرزندان آدم ذریه آنها را گرفت و آنان را بر خود گواه کرد.(و فرمود)آیا من پروردگار شما نیستم؟(و) گفتند: آری. سوره اعراف، آیه 172. 20-سوره نجم، آیه 39.
21-شرح مولی صالح بر اصول کافی، ج7،ص96، پاورقی.
22-تفسیر قمی، ج1،ص248؛ بحارالانوار، ج5،ص237.
23-سوره یونس، آیه 74.
24-یعنی صحنه های عالم ذر را دیدند؟
25-بحارالانوار، ج5،ص256.
26-سوره آل عمران، آیه 83.
27-بحارالانوار، ج3، ص278، ح7 و ج5،ص241،ح26و ص256،ح55.
28-بحارالانوار، ج5، ص234.
29-تفسیر عیاشی، ج2،ص127؛ بحارالانوار، ج5،ص244.
30-بحارالانوار، ج26،ص279.
31-تأویل الایات، ج1،ص168.
32-سوره انعام، آیه 158.
33-سوره غافر، آیه 85.
34-سوره سجده، آیه 29.
35-قرب الاسناد، ص335؛ بحارالانوار، ج48،ص24.
36-بحارالانوار، ج5،ص252.


منبع: اکبری، محمد رضا، (1388)، عالم ذر: آغاز شگفت انگیز زندگی انسان، قم، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ سوم.